معنی سیاستمدار هندی

لغت نامه دهخدا

سیاستمدار

سیاستمدار. [سیا س َ م َ] (ص مرکب) سیاس. سیاستگر.

واژه پیشنهادی

عربی به فارسی

هندی

هندی , هندوستانی , وابسته به هندی ها

فارسی به عربی

هندی

هندی


سیاستمدار

دبلوماسی، رجل الدوله، سیاسی

فارسی به انگلیسی

سیاستمدار

Politician, Statesman

فرهنگ فارسی هوشیار

هندی

(صفت) منسوب به هند: ازمردم هند، ساخته و پرداخته هند. ‎ -3 شمشیرساخته هند یاشمشیری که از آهن هندی سازند: تیغ هندی هجر برانست لیک هندی عشق یبرانتر، آیینه مدور که اشعه آفتاب را در مرکزی جمع کند و اشیا ء را مشتعل سازد، دور بین.


سیاستمدار

سیاستگر، دیپلمات

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

سیاستمدار

Politiker (m)

معادل ابجد

سیاستمدار هندی

845

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری